شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
رضا رواقی دانش آموخته رشته مکانیک دانشگاه شهید باهنر کرمان
همین دیروز بود که بر حسب کنجکاوی و از روی سرخوشی به خود گفتم مهندس جان پاشو، پاشو که وقت گشت و گذار در سایت گلستان دانشگاه است؛ پاشو که نزدیک انتخاب واحدها است و دانشگاه باید از نظرات کارشناسی شما در باب دروس ارائه شده مطلع شود؛ اصلاً خدا را خوش نمیآید مسئولان عزیز دانشگاه که همواره دانشجویان به خصوص فارغ التحصیلان را مورد الطاف بیپایان خود قرار داده و برای نظراتشان احترام قائلاند را از این نظرات محروم کرد. همانگونه که مدرک خود را لب کوزه کنار تخت خود گذاشته و لیوان آبی برای خود میریختم وارد سامانه جامع گلستان شدم؛ سامانهای جامع که این قدر جامع است گاهی نمیدانی برای یک کار کوچک باید به کجایش سر بزنی خدا خیرشان بدهد کلی برای این سامانه زحمت کشیدهاند و نشستن فقط کد زدن و کامپایل و فلان و فلان کردن، عجب حرفهای سنگین و خارجکی از زبانم بیرون میآید؛ کامپایل😁، واقعاً باعث افتخار دانشگاه و جامعه هستم؛ بگذریم دستم را روی این قلتک موش موشک لپتاپ تکان دادم و دروس ترمی بخشها را یکی پس از دیگری از جلوی چشمانم گذراندم واقعاً دم برخی اساتید گرم اصلاً اگر آدم پنجشنبهها کلاس نداشته باشد دانشگاه نرود بهتر است.
از دیگر تمهیدات و نکات مثبت برنامههای ارائه شده این بود که وقتی درسهایت را انتخاب کردی بین برخی کلاسها چند ساعتی خالی میماند؛ دمشان گرم ما که مثل خودشان ماشین زیر پایمان بود و در این چند ساعت وقتمان را در کانون گرم خانواده میگذراندیم؛ دیگر چه اهمیتی داشت دانشجوی خوابگاهی باید برای رسیدن به خوابگاه و اندکی استراحت دو ساعت از وقت خود را در اتوبوسهای فوق لوکس دانشگاه به مکاشفه در عالم طبیعت بگذراند؛ حیف اینجا ما دره و کوه و سراشیبی نداریم که مکاشفه در عالم طبیعتمان به ملاقات با فرشته مرگ و انا الیه راجعون ختم شود. حین گشت و گذارم چشمم به رشتههای هنری افتاد، ما بچه مهندسها همیشه به این هنریها بسیار حسودیمان میشد اینها دنجترین مکان دانشکده را تصاحب کرده بودند و برای خود آلاچیقی داشتند.
بیمعرفتا مینشستند توی آلاچیق چای گرم میزدن به رگ و به جای درس خواندن مداد و کاغذ و تخته دستشان بود؛ مینشستند در دانشکده ما نقاشی میکردند و حرص ما را در میآوردند؛ از اون طرف ما هم میبایست برویم سر کلاس ببینیم ناویر به استوکس چه گفته؟ انتگرال دیفرانسیل را بگذرانیم و از این دست کارهای سخت و مشکل انجام دهیم. شما که نمیدانید حل معادله دیفرانسیل و رسیدن به سری فوریه چقدر حال حوصله میخواهد؟ خلاصه خواستم بگم رشته ما هم بله و ما خوبیم؛ داشتم میگفتم از روی حسادت نگاهی به دروس رشته نقاشی کردم و در همین حین چشمم به درسی افتاد و دلم خنک شد و از درگاه الهی هزاران بار برای آن کسی که چنین برنامههای کلاسی را پیریزی کرده طلب خوشی و مغفرت کردم. واقعاً دمش گرم دل ما بچه مهندسها را کلی شاد کرد آنچنان توی کاسه این دانشجوهای هنری گذاشته است که آغا محمدخان قاجار و نوادگان بهجز محمد توی کاسه ایران نگذاشتهاند. این بزرگوار عزیز ساعت درسی کارگاه نقاشی دیواری سطح یک، نفسم گرفت چقدر اسم درسشان بلند است، داشتم میگفتم ساعت درسی این کلاس را گذاشته از ۱۸:۳۰ تا ۲۰:۳۰، واقعاً چه درایتی احسنت به این بزرگوار، حال میپرسید چرا دلت خنک شده است؟
خوب بگذار برایت بگویم همان طور که خودت و مسئولین با درایت دانشگاه میدانند؛ در آن ساعت دیگر خبری از اتوبوسهای لوکس دانشگاه نیست و بچه خوابگاهیها مخصوصاً اگر دختر باشند باید به آب و آتش بزنند تا بتوانند خود را قبل از ساعت ۹ به خوابگاه برسانند البته شاید این کار تدبیری پشتش هست؛ مثلاً مسئولکی جهت امرار و معاش آژانس محله یا برادران اسنپی این کار را کرده است تا بندگان خدا کمی درآمد داشته باشند و بتوانند شکم زن و بچه اشان را سیر کنند؛ واقعاً آدم به داشتن چنین مسئولین بافکری افتخار میکند خدا خیرشان بدهد. یا اینکه توی همین بلوار امیرکبیر خودمان چند تا آدم خیر بهخصوص اون موقع از شبها دارند پرسه میزنند تا جلوی دانشجوهای از خدا بی خبر را بگیرند و گوشیهایشان را طلب کنند که خدایی ناکرده جوان دانشجویمان بیش از حد غرق در فضای مجازی نشود و به درس هایشان برسند، حال که دانشجویان رشته ی نقاشی اکثرا دختر هستند و سرعت اینترنت بسیار بالاست و شما نمی دانید که دو گیگ اینترنت رایگان چه کارها که با دختر مردم نمی کند پس چه خدمت بزرگی بهشان می شود اگر گوشی هایشان را بگیرند و آن ها را از شر شیطان رجیم برهانند. تازه یادمان رفت بگوییم اصلا اوج زیبایی این ساعت کلاسی استرسی است که دختر دانشجو میگیرد تا خود را سریع به خوابگاه برساند و این جوری میشود که غیر مستقیم یاد میگیرد هر روز باید سر موقع به خوابگاه برسد؛ واقعاً همه اینها جای کلی تشکر و قدردانی از مسئولان را دارد؛ باز هم بگویم خدا خیرشان بدهد. حال که تریبونی دستمان رسیده بگذارید از دانشجویان هم تشکری داشته باشم دانشجویانی که دغدغهاشان سیگار دود کردن در محوطه دانشگاه است؛ دانشجویانی که یک روز مخالف پارتیشن وسط کتابخانهاند و یک روز موافق؛ دانشجویانی که اسم خودشان را گذاشتهاند فعال دانشجویی و فقط دارند به سر هم میکوبند؛ کلاً تمامی دانشجوهایی که به جای طلب حقوقی اصولی دانشجو دنبال مسائل حل شده روز دانشگاهند، هم دم شما گرم هم مسئولین عزیز
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
تمامی حقوق مطالب برای "مجله خبری یادداشتهای دانشجویی"محفوظ است و هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع می باشد.
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.
طراحی و اجرا : کلکسیون طراحی
رضا رواقی.
علیکم بتقوی الله (شما را به تقوای الهی دعوت میکنم).
من الله توفیق😎
🤣🤣🤣🤣🤣
وای یاد سایت جامع کوفتی گلستان افتادم
بین این همه مرورگر خوب گیر داده به اوراق ترین مرورگر و.فقط با اکسپلورر باز میشد
این به کنار
خیلی پیچ در پیچ و شیر تو شیر بود…
ولی.بازم اینا به کنار
دلم برای دانشگاه و دختراش و همون سایت کوفتی گلستان تنگ شده
هی …..