معرفی کتاب:
کتاب «سه گزارش کوتاه دربارهی نوید و نگار» نوشتهی مصطفی مستور در سال ۱۳۹۰ از سوی انتشارات مرکز منتشر شده است. مصطفی مستور نویسنده، پژوهشگر و مترجم و متولد ۱۳۴۳ در تهران است. وی دوره کارشناسی خود را در رشتهی مهندسی عمران گذراند و برای دورهی کارشناسی ارشد رشته ادبیات فارسی را برگزید. اولین داستان مستور در سال ۱۳۶۹ در مجله کیان به چاپ رسید.
مستور در این کتاب هم در مقدمه و هم در پشت جلد بیان میکند که احتمالاً از این داستان خوشتان نمیآید ولی ممکن است که از چیزی الان خوشتان نمیآید فردا خوشتان بیاید! این کتاببه کمرنگتر شدن وجدان و انسانیت در بین مردم اشاره دارد که از دل از هم گسیختگیهای فرهنگی و اجتماعی سر برآورده است و به دنبال آن روباه صفتی؛ صفت برجستهی اعضای جامعه شده است. به همین دلیل است که هر روز در جامعه ارزشها تبدیل به ضد ارزش و ضدارزشها تبدیل به ارزش میشوند! و انسانیت رو به زوال است! نویسنده با این داستان نسبتاً کوتاه به قلب مسائل جامعهمیپردازد.
داستان از جایی شروع میشود که پدر خانواده با پسرش نوید تماس میگیرد و میگوید که نگار شب به خانه برنگشته و تلفن همراهش را هم خاموش کرده است. پس از آن نوید در ذهنش شروع به روایتهای مختلفی از زندگی خود میکند…. نوید، رحمت و نگار برادر و خواهر هستند. نوید مکانیک دانشگاه تهران را رها کرده و الهیات خوانده است و نگار تنها ۱۹ سال دارد و دانشجوی رشتهی عکاسی است و رحمت هم که سی و خوردهای سال از بهار عمرش گذشته است به دلیل عقب ماندگی ذهنی، در سن ۸ سالگی مانده است. در این کتاب دغدغه انسان متعهد و تنها دیده میشود. انسانی که نه میتواند با این تنهایی کنار بیاید و نه میتواند آن را پر کند.
قسمتی از کتاب:
هیچ نداشتن از کم داشتن بهتر است. وقتی کسی چیزی ندارد، آن را ندارد دیگر، اما وقتی کمی از آن را داشته باشد ظاهراً چیزی دارد اما درواقع ندارد. یعنی فکر میکند دارد اما ندارد. این بدتر از نداشتن است. وقتی کسی نمیبیند، نمیبیند دیگر، اما وقتی کمی میبیند باز هم نمیبیند، گرچه فکر میکند که دارد میبیند. بهعلاوه، کسی که کمی میبیند میتواند بفهمد دیدن چقدر خوب است و همین فهیمدن او را کلافه میکند] مثل عشق[اما کسی که مطلقاً نمیبیند نمیتواند بفهمد دیدن یعنی چه و از این نظر اصلاً کلافه نیست، یا حداقل کمتر کلافه است. کسی که اصلاً نمیشنود هزار بار آسودهتر از کسی است که کمی میشنود. کسی که هیچ نمیداند یا کسی که خیلی میداند، خوشبختتر است از کسی که کمی میداند. یعنی من این طور فکر میکنم.